تولدی دوباره:)

سلام

تولد همتون مبارک

می دونید دیشب چند نفر خوابیدن اما صبح رو ندیدن

و اجازه ی حیات به اینها داده نشد؟!

اما خدا به من و شما اجازه داد که هنوز هم....باشیم:)

بمونیم...

نفس بکشیم!

کار خدا بی حکمت نیست,

قطعا تکلیفی برای ما مشخص کرده...

که امروز باید اون رو به انجام برسونیم...

این ماموریت ماست!


به همین تولد دوباره برای شروعی دوباره به زندگی سلام کنیم:)

و بگیم خدایا شکرت^_^

۱۸ شهریور ۰۹:۴۸ ( ◕ ‿ ◕ ) ابوالفضل حافظی ( ◕ ‿ ◕ )
خدایا شکرت

:)

خدیا شکرت :)

:)

چقدر دلنشین
خدایا شکرت 

قدر لحظه لحظه های زندگیمونو باید بدونیم
واقعا خدا رو شکر:)

۱۸ شهریور ۱۳:۳۵ دختر همساده
چه زیبا... خدایا شکرت واقعا.. :))

^_^
دم خدا گرم!
شکر:)

۱۸ شهریور ۱۵:۰۰ مینا💋 ...
خداااااایااااااا شکرررررت

^_^

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
آخرین مطالب
نقطه سر خط....
اعتماد!!!
اینگونه شب را به صبح رساندیم
سالگرد عاشقانه ترین اتفاق زندگیمون
بعد یک امتحان سخت!
خوش تر از دوران عشق ایام نیست....
بیست و پنج آذر نود و چهار
گلی جان وارد میشود^______^
عجله ای نوشت...
عشقولی جان هایم^_^
پربیننده ترین مطالب
:(
پست ثابت
اینگونه شب را به صبح رساندیم
رمز...
من برگشتم^_^
عشقولی جان هایم^_^
عجله ای نوشت...
اعتماد!!!
گلی جان وارد میشود^______^
:)
آرشیو مطالب
پیوندهای روزانه
ماجراهای خونه یک بانو پاییزی
کارمند کوچولو
نسیم جان
نازبانو جان
خانوم خونه عزیز
دلارام عزیزم
زاهارا جون
دل نوشته های باران
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان